منبع:راسخون
شرح حدیث ألْهَمُّ نِصْفُ الْهِرَمِ همراه با بیان اقسام غم و بیان اسباب ایجادی آن.
چکیده:
انسان در مسیر زندگی عادی و سیری که از کودکی و نونهالی تا پیری و کهنسالی در پیش دارد تحت تأثیر برخی عوامل سیر او به کهنسالی و دوران بیماری شدت میگیرد در این نوشتار از غم به عنوان یکی از این عوامل یاد کردیم.از طرف دیگر از آنجا که پدیدههای اجتماعی نمیتوانند معلول علتی واحد باشند و عوامل متعددی دست به دست هم پدیدهای را ایجاد میکنند غم نیز به عنوان یک پدیده نمیتواند تک علتی باشد بلکه محصول مشترک عوامل متعددی است که در این نوشتار به برخی از این عوامل اشاره خواهیم نمود.
کلید واژه:
ألْهَمُّ نِصْفُ الْهِرَمِ، بررسی ریشهای لغت غم، اقسام غم، راه رهایی از غم، شرح نهج الفصاحة، شرح حدیث، نهج الدرایة.اصل مقاله:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ألْهَمُّ نِصْفُ الْهِرَمِ؛[1] غم یک نیمه پیری است.واژهی «هَمَّ» از سه حرف اصلی «همم» تشکیل شده است إبن فارس در کتاب مقائیس اللغه برای کلماتی که این سه حرف در آنها به کار رفته باشد معنای ذوبشدن و انحلال یافتن و راه رفتن آرام را در نظر گرفته است.[2]
امّا مرحوم علامه حسن مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم آن را به معنای عزم در انجام دادن کاری همراه با شروع در مقدمات آن گرفته است.[3]
به نظر نگارنده هیچ یک از دو قول مطرح شده نمیتواند کاملاً صحیح باشد بلکه معنای ریشهای کلماتی که با این سه حرف آغاز میگردند همانا از جانْ مایه گذاشتن و از جانْ مایه گرفتن است.
بر همین اساس...
* کار مهم را مهم گویند زیرا بایستی به خاطر ارزش والای آن برایش از جان مایه گذاشت.* اهتمام نیز به معنای از جان مایه گذاشتن میباشد.
* در زبان عربی، پیرمرد مسن را «هِمّ» و پیرزن مسن را «هِمَّه» گویند گویا مایهی جانشان گرفته شده است.
* همچنین «إنْهَمَّ الشُّحْم» به معنای ذوب شدن پیه و چربی در همین راستا میباشد زیرا ذوبشدن به معنای زوال شیء و از بین رفتن مایه یک چیز است.
* «هَوام» به معنای حشرات کشنده و سپس در مطلق حشره وضع شده است.
جالب اینکه در زبان عربی به حزن از آن جهت که باعث مرگ تدریجی انسان شده و جانْمایهی او را به مخاطره میاندازد هَمّ گفته میشود.
از این حدیث استفاده میشود به لحاظ پزشکی، غم و حزن عامل اصلی بسیاری از بیماریها و ناتوانیها و ناخوشیها و کسالتها و بیحوصلهگیهاست. به عبارت دیگر آنچه از ناتوانی و بیماری و ناخوشی و کسالت و بیحوصلهگی که با پیرسنی و کهولت بر انسان عارض میگردد گریبان جوان مهموم را نیز خواهد گرفت.
غم و حزن از مختصات انسان است[4] لذا در میان حیوانات دیگر، چیزی که از آن به زودپیری تعبیر میگردد وجود ندارد زودْپیری در جایی ظهور و بروز پیدا میکند که پای غمی در میان باشد. به عبارت دیگر غم، جوان شاداب را تا مرز پیری پیش خواهد برد. از طرف دیگر افراد کهنسال میتوانند با دلْ شاد بودن و دوری از غمزدگی، نیمی از عوارض کهنسالی را از خود دفع نمایند.
سؤالی در اینجا مطرح میشود و آن اینکه آیا واقعاً غم، تنها نیمی از آثار پیری را همراه خواهد داشت؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: عوارض پیری به دو بخش قابل تقسیم است:
1. عوارض منفی همچون انواع ناتوانیها و بیماریها و کسالتها و بیحوصلگیها
2. توابع مثبت مثل آقایی و بزرگی و ریاست و کسب انواع تجربهها و...
گویا مراد نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلیالله علیه و آله در حدیث «الهَمُّ نِصْفُ الْهِرَمِ» این است که انسان مهموم و غمزده به نیمی از عوارض پیری یعنی تمام آثار منفی آن مبتلاء خواهد شد و نیمی دیگر آن یعنی توابع مثبت پیری را استثناء کردهاند. نتیجه میگیریم انسان غمزده از انسان سالخورده ناتوانتر است زیرا انسان سالخورده به لحاظ سن بالای خود، کولهباری از تجربه را با خود همراه دارد علاوه بر اینکه افراد سالخورده، اغلب دارای وجاهت ویژهی اجتماعی و مقبولیت خاصی هستند که باعث میشود از ناحیهی دیگران مورد احترام واقع شوند اما جوان غمزده بدون اینکه توابع مثبت کهنسالی را به همراه داشته باشد فقط دچار عوارض منفی پیری میگردد.
روایات در باب هَمّ و حزن دو دستهاند:
1. برخی از روایات مثل روایت مورد بحث، هَم و حزن را مورد نکوهش قرار داده است.
2. اما در برخی دیگر هَمّ و حزن را ستوده تا آنجا که قلب محزون را محبوب خداوند سبحان معرفی کرده است. از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نقل شده که میفرمایند: إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً نَصَبَهُ فِی قَلْبِهِ نَائِحَةً مِنَ الْحُزْنِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزِین؛[5]هر گاه خدا بندهای را دوست دارد پردهای از غم دلش را فرا میگیرد زیرا که خداوند دلهای غمگین و خاطرهای افسرده را دوست دارد.
برای پاسخ به این شبهه «هَمّ و حزن» را به لحاظ علل ایجادی آن بر سه بخش تقسیم میکنیم:
1. غم شوم یا غمهای دنیایی؛
2. غم مقدس یا غمهای اعتقادی؛
3. غم سودایی یا غمهای مزاجی
به آن دسته از غمهایی که ریشه و علت آن، از دستدادن همه یا بخشی از دارایی دنیایی یا به دست نیاوردن آن باشد غم دنیایی اطلاق میگردد. اما منظور از غم مقدس حالتی است که در اثر ارتکاب گناهی توسط خود یا مشاهده حرمتشکنی شخصی دیگر بر انسان عارض میگردد یا به تعبیر عامتر هر غمی که در آن پای خدای متعال در میان باشد از آن به غم مقدس تعبیر میگردد مثل ناراحتی به خاطر مشاهده فقر و بیماری دیگران و دلسوزی برای آنان. غم سودایی یعنی حالتی که در اثر به هم خوردن طبع انسان بر وی عارض شده این حالت اغلب به خاطر غلبهی سوداء ایجاد میشود.
مسلماً آنچه از غم در این روایت و روایات متشابه مذمت شده قسم نخست و سوم است. البته همچنین گاهی منظور از غم، حالت دلتنگی است که از آن به قبض تعبیر شده و بسته به متعلَّق آن میتواند از قسم اول یا دوم محسوب شود.
چنانچه در تعریف غمهای دنیایی بیان شد غم شوم یا غم دنیایی حالتی است که در اثر کم و زیاد شدن انتفاعی از انتفاعات دنیا بر انسان عارض میگردد لذا بهترین روش برای دفع آن، زهد و دلبریدن از دنیا و ترک تعلّقات آن میباشد.
در روایات زیادی با بیانات متفاوت به این اصل اشاره شده است از جمله:
1. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیَا تُکَثِّرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا یُرِیحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَن؛[6]تمایل به دنیا حزن و اندوه میآورد و زهد در دنیا، دل و بدن آدمیان را آسایش میدهد. در این روایت رغبت به دنیا یعنی دغدغهی مالکیت بخشی از دنیا، علل ایجاد و انعقاد غم معرفی شده است.
2. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اَلْایمانُ بِالْقَدْرِ یَذْهَبُ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ؛[7] اعتقاد به تقدیر، غم و اندوه را میبَرَد. در این روایت نیز اعتقاد به تقدیر خداوند و روزی مقرّر و مقدّر، از آنجا که زیادهخواهی را در انسان زائل میکند سببی برای از بین رفتن هَمّ و حزن معرفی شده است.
3. قال علی علیهالسلام: حُسْنُ الظَّنِّ یُخَفِّفُ الْهَمَّ؛[8] خوشگمانی (به خدا و دیگران) غم را تخفیف میدهد. این روایت، خوشگمانی را سبب تخفیف حزن معرفی کرده به این معنا که اگر خداوند فلان نعمت را از من دریغ کرده حتماً مصلحتی در آن بوده است. اینگونه اندیشیدن عطش انسان را خاموش و هَمّ و حزن را زائل میگرداند. علاوه بر این، خوشگمانی نسبت به حوادث پیشرو و حسن ظن به دوستان و آشنایان و حمل رفتار آنان بر صحت و سازش یکی از اسباب مهم در زایل شدن و تخفیف غم است. در واقع انسانی که نسبت به خدا و اطرافیان خوشْگمان است بیش از آنکه به دیگران کمکی کرده باشد به خود و سلامتی روح و جسم خودش کمک نموده است.
4. قال علی علیهالسلام: الْحَقُودُ مُعَذِّبُ النَّفْسِ مُتَضَاعِفُ الْهَم؛[9] کینهورز، نفسش معذب و غم او دو چندان خواهد بود. گر چه در این روایت، کینه سبب تشدید و تضعیف غم معرفی شده اما از آن جهت که دنیا طلبی و دنیا زدگی عامل کینه ورزیست میتوان به سادگی نتیجه گرفت علاوه بر کینهتوزی، دنیا طلبی نیز عاملی برای تضاعف و دو چندان شدن غم میباشد.
5. قال علی علیهالسلام: قَطیعَةُ الرَّحِمِ تُوْرِثُ الْهَمِّ؛[10] قطع رحم نمودن، غم را به ارث خواهد آورد. افرادی که قطع رحم میکنند از آنجا که مبتلاء به فقر میشوند[11] مبتلا به هَمّ و حزن نیز میگردند. همچنین خداوند در قرآن، قطعکنندگان رَحِم را لعنت نموده است[12] که یکی از آثار لعنت خداوند سبحان، گرفتاری انسان به انواع هموم است.
6. قال علی علیهالسلام: الْحَسُودُ (...) مَغْمُومٌ؛[13] حسود، (همواره) غمین و محزون است. از آنجا که حسادت سبب میشود انسان، خود را از نعمتهایی که دیگران از آن برخوردار شدهاند محروم بداند یکی از اسباب تشدید حزن معرفی شده است. علاوه بر آن، حسادت باعث ابتلاء و تقویت انواع بیماریهای جسمی و روحی نیز میگردد که این خود عاملی دیگر برای تشدید غم و حزن در انسان حسود میباشد. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در این باره میفرمایند: صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَد؛[14] سلامتی جسم در کمی حسادت ورزیدن است.
7. در روایتی از امام صادق علیهالسلام حرص به دنیا عامل غمزدگی معرفی شده و علاج آن را یاد مرگ و تنهایی در قبر و حملهی کرمها بر بدن و پوسیده شدن جسم را علاج آن دانستهاند.[15]
8. همچنین محقق طوسی در کتاب آداب المتعلمین میگوید: تَحْصیلُ الْعُلُومِ یَنْفِی الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ؛[16] تحصیل دانش و (در پی آن بودن) غم و حزن را از بین میبرد. تحصیل علوم از این باب که متافیزیک را در انسان تقویت میکند موجب کم توجهی به امور دنیایی و انتفاعات آن میشود لذا یکی از اسباب از بین بردن هَمّ، توجه و اهتمام به کسب دانش است.
در یک کلام، اعتماد به خدا و یقین به حکمت و مصلحت ربّالعالمین و رضایت به مقدرات او و حسن ظن به خداوند متعال و عموم مردم و اشتغال به امور معنوی بهترین سبب دفع غم میباشد. امام صادق علیهالسلام میفرمایند: إِنَّ اللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ فِی الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِی الشَّکِّ وَ السَّخَط؛[17] خداوند با عدالت و قسط خود، آسایش و راحتی را در یقین و رضایت قرار داده، و غم و اندوه را در شک و تردید و خشم نهاده است.
همچنین در روایات فراوان برای رفع غمهای سودایی یعنی غمهایی که به واسطهی به هم خوردن تعادل طبع جسمانی بر انسان عارض میگردد راه کارهایی بیان شده است.
برخی از آن راه کارها عبارتند از:
1. خوردن انگور: امام صادق علیهالسلام: شَکَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِإِلَی اللَّهِ الْغَمَّ، فَأَمَرَهُ بِأَکْلِ الْعِنَبِ[18]؛ یکی از انبیاء علی نبینا و آله و علیهالسلام به خداوند از غم شکایت نمود که خداوند (برای رفع غم) او را به خوردن انگور امر نمود.
2. شستن سر با سدر: کَانَ النَّبِیُّ صلیالله علیه و آله قَدِ اغْتَمَّ، فَأَمَرَهُ جَبْرَئِیلُ علیهالسلام أَنْ یَغْسِلَ رَأْسَهُ بِالسِّدْر[19]؛ نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله مغموم شده بودند که جبرائیل علیهالسلام ایشان را به شستن سر با سدر توصیه نمود.
3. شستن سر و گفتن ذکر لا حول و لا قوة إلّا بالله: امام صادق علیهالسلام: مَنْ وَجَدَ هَمّاً فَلَا یَدْرِی مَا هُوَ فَلْیَغْسِلْ رَأْسَهُ، وَ قَالَ إِذَا تَوَالَتِ الْهُمُومُ فَعَلَیْکَ بِلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه[20]؛ کسی که دچار غم شده در حالی که منشأ آن را نمیداند پس باید سرش را بشوید سپس فرمودند: هرگاه آن غم تداوم پیدا کرد بایستی ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه» بگوید.
4. پوشیدن کفش زرد و نپوشیدن کفش سیاه:امام صادق علیهالسلام: عَلَیْکَ بِلُبْسِ نَعْلِ صَفْراء؛ فَإنّ فیها ثَلاثُ خِصالٍ: تَجِلُّ البَصَر، وَ تَشُدُّ الذَکَر، وَ تَنْفی الهَمّ، وَ هِیَ مَعَ ذلکَ مِنْ لِباسِ الأنْبِیاء عَلَیْهِمُ السّلام[21]؛ بر تو باد پوشیدن کفش زرد پس به درستی که در پوشیدن کفش زرد سه خصلت وجود دارد: 1. چشم را تیز بین میکند. 2. آلت تناسلی را محکم میگرداند. 3. غم را از بین میبرد و گذشته از اینها، لباس پیمبران علیهم السّلام است.
5. خوردن زیتون: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: عَلَیْکُمْ بِالزَّیْتِ فَإِنَّهُ یَکْشِفُ الْمِرَّةَ وَ یُذْهِبُ الْبَلْغَمَ وَ یَشُدُّ الْعَصَبَ وَ یَذْهَبُ بِالضَّنَی وَ یُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ یُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ یَذْهَبُ بِالْغَم[22]؛ حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: بر شما باد به خوردن زیتون به درستی که زیتون: 1. صفراء را میبُرد (میشکافد) 2. بلغم را میُبرد 3. پِیْ و اعصاب را محکم میکند 4. خستگی را بر میاندازد 5. خلق را خوش میکند 6. نفس را پاک کند 7. و اندوه را ببرد. چنانکه در این روایت مشاهده نمودید زیتون از آن جهت که صفراء و بلغم را میبُرد عامل مهمی در رفع غم و اندوهْباری میباشد.
6. شستن لباس، هَمّ را زائل میکند: عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام: غَسْلُ الثِّیَابِ یُذْهِبُ الْهَمَّ وَ الْحُزْن[23]؛ شستن لباس غم و حزن را از بین میبرد.
7. وضوء گرفتن بعد از غذا خوردن: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ بَعْدَهُ یَنْفِی الْهَمَّ وَ یُصَحِّحُ الْبَصَر[24]؛ وضو گرفتن قبل از خوردن طعام، فقر را زائل میکند و بعد از آن هم را از بین میبرد و چشم را سالم میگرداند.
7. بوی خوش، عسل، سواری، نگاهکردن به سبزه: قال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: بوی خوش و عسل و سواری و نگاه کردن به سبزه، افسونهائی هستند که غمها را میزدایند و بیماران به آنها بهبودی مییابند.[25]
8. خوردن میوه نوبر: قَالَ صلی الله علیه و آله: عَلَیْکُمْ بِالْفَوَاکِهِ فِی إِقْبَالِهَا فَإِنَّهَا مَصَحَّةٌ لِلْأَبْدَانِ مَطْرَدَةٌ لِلْأَحْزَانِ وَ أَلْقُوهَا فِی أَدْبَارِهَا فَإِنَّهَا دَاءُ الْأَبْدَان[26]؛ بر شما باد میوهها به هنگام نوبر آن که آن بدنها را سالم میکند و غمها را برطرف میسازد و آنها را به هنگام تمام شدن رها کنیدکه آن بیماری برای بدنهاست.
دنیا دار اسباب است یعنی علاوه بر اینکه برای هر چیزی علتی وجود دارد همان چیز میتواند علتی برای معلولهای متعدد دیگر نیز قرار بگیرد بر همین اساس با مراجعه به روایات و سخنان حکماء برای عروض (=ایجاد) مطلق غم، اسبابی بیان شده که انسان معمولی با دانش محدود هرگز نمیتوانست به آن علم پیدا کند.
برخی از آنها عبارتند از:
1. نشسته عمامه بر سر بستن: تَتَعَمَّمُ مِنْ قُعُودٍ.
2. ایستاده پیراهن پوشیدن: أَوْ تَتَسَرْوَلُ مِنْ قِیَامٍ.
3. کندن ناخن با دندان: أَوْ تَقْلِمُ أَظْفَارَکَ بِسِنِّکَ.
4. خشک کردن صورت با دامن (و لباس): أَوْ تَمْسَحُ وَجْهَکَ بِذَیْلِک.
5. ادرار کردن در آب راکد: اَوْ تَبُولُ فِی مَاءٍ رَاکِدٍ.
6. خوابیدن بر روی شکم: أَوْ تَنَامُ مُنْبَطِحاً عَلَی وَجْهِک.[27]
7. راه رفتن بین گوسفندان: الْمَشْیَ بَیْنَ الْأَغْنَامِ.
8. روی پوست تخم مرغ راه رفتن: الْمَشْیَ عَلَی قِشْرِ الْبِیضِ.
9. بازی کردن مرد با بیضههایش: اللَّعِبَ بِالْخُصْیَةِ.
10. شستن باسن (استنجاء) با دست راست: الِاسْتِنْجَاءَ بِالْیَمِینِ.
11. نشستن بر آستانه درب: الْقُعُودَ عَلَی عَتَبَةِ الْبَابِ.
12. غذا خوردن با دست چپ: الْأَکْلَ بِالشِّمَالِ.
13. راه رفتن بین قبرها: الْمَشْیَ فِیمَا بَیْنَ الْقُبُورِ.
14. خندیدن در قبرستان: الضَّحِکَ بَیْنَ الْمَقَابِرِ.[28]
15. راه رفتن میان دو زن حتی گذر کردن از میان دو زن: ألْمَشْیُ بَیْنَ الْمَرْأتَیْنِ وَ کذا الْإجْتِیازُ بَیْنَهُما.
16. دوختن لباس بر تن: خِیاطَةُ الثُّوبِ عَلَی الْبَدَن.
17. بول کردن در حمام: البُوْلُ فِی الْحَمامِ.[29]
18. کندن مو با دندان: قَصَّ شَعْرِ اللِّحْیَةِ بِالْأَسْنَانِ.[30]
زدودن غم از دل در انحصار اسباب مادی نیست بلکه برای زوال آن در روایات وارده از ائمهی معصومین علیهمالسلام راهکارهای معنوی فراوانی بیان شده است.
در زیر به برخی از آن اسباب اشاره خواهد شد:
• توسل و توجه به ائمهی معصومین علیهمالسلام: بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ[31]؛ بوسیله ألطاف شما غبار اندوه را از دلها میزداید.
• کمک به مسافر مؤمن: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مُسَافِراً نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلَاثاً وَ سَبْعِینَ کُرْبَةً وَ أَجَارَهُ فِی الدُّنْیَا مِنَ الْغَمِّ وَ الْهَم[32]؛ هر که مؤمن مسافری را کمک دهد خدا هفتاد و سه گره کارش را بگشاید و در دنیا از غم و هم پناهش دهد و گرفتاری بزرگ او را برطرف سازد روزی که همه مردم در خود فرو رفتهاند.
• صدقه دادن: قال الصادق علیهالسلام: مَنْ تَصَدَّقَ فِی یَوْمٍ أَوْ لَیْلَةٍ إِنْ کَانَ یَوْمٌ فَیَوْمٌ وَ إِنْ کَانَ لَیْلَةٌ فَلَیْلٌ دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ الْهَمَّ وَ السَّبُعَ وَ مِیتَةَ السَّوْء[33]؛ کسی که صدقه بدهد، چه در روز یا در شب، خداوند او را از غم و غصه، و گرفتار شدن در چنگ درنده، و مرگ بد محفوظ میدارد.
• نماز شب: قال الصادق علیهالسلام: صَلَاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تُذْهِبُ الْهَم[34]؛ نماز شب چهره را زیبا، خلق را خوش و روزی را پاک کند، بدهی را بپردازد، اندوه را ببرد، دیده را روشن کند.
• تقوی و عصمت از گناه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: لَا یَزَالُ الْغَمُّ وَ الْهَمُّ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّی لَا یَدَعَ لَهُ ذَنْباً[35]؛ مؤمن همیشه غمگین و افسرده خاطر است تا اینکه گناهی برای او به جا نماند.
• ذکر حوقله: قال الصادق علیهالسلام: إِذَا تَوَالَتِ الْهُمُومُ فَعَلَیْکَ بِلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه[36]؛ چون به غم پی در پی دچار شدی بر تو باد گفتن لا حول و لا قوة الا بالله.
برخی از آثار غم:
• باعث پیری زودرس میشود: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ.[37]• استعداد انسان را کور میکند: قال علیّ علیهالسّلام: لَا تُشْعِرْ قَلْبَکَ الْهَمَ عَلَی مَا فَاتَ فَیَشْغَلَکَ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا هُوَ آت[38]؛ غمها و افسوسهای گذشته را در دل خود بیدار مکن که تو را از آمادگی پیروزیهائی که در پیش داری باز میدارد.
• سلامتی انسان را از بین میبرد:حضرت علیّ علیهالسّلام: الهَمُّ یُذیبُ الجَسَد[39]؛ غم و حزن جسم انسان را از بین میبرد.
• غم مقدس باعث غفران گناهان میگردد: قال الرضا علیهالسلام: أَنَّ الْهَمَّ فِی الدِّینِ یَذْهَبُ بِذُنُوبِ الْمُؤْمِن[40]؛ غم اگر از قسم غمهای مقدس باشد باعث غفران گناهان میشود.
• غمهای دنیایی محبت به خدا را زائل میگرداند: وَ فِی أَخْبَارِ دَاوُدَ علیهالسلام: ما لِأَوْلِیَائِی وَ الْهَمَّ بِالدُّنْیَا إِنَّ الْهَمَّ یُذْهِبُ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ یَا دَاوُدُ إِنَّ مَحَبَّتِی مِنْ أَوْلِیَائِی أَنْ یَکُونُوا رُوحَانِیِّینَ لَا یَغْتَمُّون[41]؛ خداوند به داود علیه السّلام وحی فرمود: ای داود! چه میشود دوستان مرا که در گرفتاریهای دنیا اندوهگین میشوند؟ زیرا غم و اندوه برای دنیا شیرینی مناجات مرا از قلوب بندگان بیرون میبرد. ای داود محبت من از آن کسانی است که روحانی شوند و غم و اندوه متاع دنیوی را نخورند.
غم سختترین مخلوق خدا؟!
ابْنُ الْکَوَّاء[42] از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام سؤال کرد:أَیُّ خَلْقِ اللَّهِ أَشَدُّ؟ کدامیک از مخلوقات خداوند سختتر است؟
قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ خَلْقِ اللَّهِ عَشَرَةٌ؛ فرمود سختترین چیزهائی که خداوند آفریده ده چیز است:
1. الْجِبَالُ الرَّوَاسِی؛ کوههای مرتفع
2. وَ الْحَدِیدُ تُنْحَتُ بِهِ الْجِبَالُ؛ آهن که کوه را میشکافد.
3. وَ النَّارُ تَأْکُلُ الْحَدِیدَ؛ آتش که آهن را میخورد.
4. وَ الْمَاءُ یُطْفِئُ النَّارَ؛ آب که آتش را خاموش میکند.
5. وَ السَّحَابُ الْمُسَخَّرُ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ یَحْمِلُ الْمَاءَ؛ ابرها که بر فراز آسمان مسخرند و حامل آب هستند.
6. وَ الرِّیحُ تُقِلُّ السَّحَابَ؛ باد که ابرها را برمیدارد.
7. وَ الْإِنْسَانُ یَغْلِبُ الرِّیحَ یَتَّقِیهَا بِیَدَیْهِ وَ یَذْهَبُ لِحَاجَتِهِ؛ انسان که بر باد غالب میشود با دست او را کنار میزند و راه خود را از پیش میگیرد.
8. وَ السُّکْرُ یَغْلِبُ الْإِنْسَانَ؛ مستی که بر انسان غالب میشود.
9. وَ النَّوْمُ یَغْلِبُ السُّکْرَ؛ خواب که بر مستی غالب میگردد.
10. وَ الْهَمُّ یَغْلِبُ النَّوْمَ؛ غم و غصه که بر خواب غلبه پیدا میکند.
سپس حضرت فرمودند: فَأَشَدُّ خَلْقِ رَبِّکَ الْهَمُّ؛ پس سختترین چیزیکه خدا آفرید غم و غصه و ناراحتی است.
نتیجهگیری و خاتمه:
در بررسی این حدیث از کلام نورانی رسول اکرم صلیالله علیه و آله، إبتداء به بررسی دقیق معنای ریشهای و اصیل واژهی غم پرداختیم برای این منظور نظر إبنفارس و علامه حسن مصطفوی را بیان و نقد نمودیم و در پایان بحث لُغوی نظر صحیح که همان مختار نگارنده بود، بیان و تقویت شد.بعد از آن برداشتهایی پزشکی در معرفی عامل اصلی اکثر بیماریها و زودپیریها و ناتوانیهای جسمی و روحی ارائه شد.
در ادامه و در پی مواجهه با این سؤال که آیا واقعاً غم فقط نیمی از آثار و تبعات پیری را به همراه میآورد به بیان اقسام تبعات غم پرداختیم.
از آنجا که در برخی روایات، غم مورد نکوهش قرار گرفته و در برخی دیگر تا حد اعلایی تمجید شده بود برای حل این قصه به اقسام غم اشاره شد و بیان کردیم که غم به سه قسمِ غمِ شوم ـ غم مقدس و غم سوداء، قابل تقسیم است و سپس به تعریف و نقد و بررسی هر یک پرداختیم.
ابتداء، غم شوم تعریف و اسباب آن بیان گردید؛ سپس به تعریف غم سوداء و به برخی از عوامل کاهنده و تشدید کنندهی آن اشاره نمودیم.
و در انتهاء به برخی از عوامل کاهندهی معنوی غم و آثار آن اشاره و به عنوان حسن ختام، ضمن نقل روایتی از امیر مؤمنان علی علیهالسلام سختترین موجود خداوند، غم معرفی گردید.
پینوشتها:
1. نهج الفصاحة، حدیث 3172
2. همّ: أصل صحیح یدلّ علی ذوب و جریان و دبیب و ما أشبه ذلک. (معجم مقاییس اللغه، 6/14)
3. أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هُوَ العَزْمُ علی فِعْلٍ مَعَ شُروع فی مَُقدَّماتِه. (التحقیق، 11/286)
4. آنچه از حالت غم در حیوانات مشاهده میشود در واقع غم نیست بلکهی چیزی شبیه به غم است که از آن تعبیر به حالت غم میشود مثل حالت خنده که در برخی از حیوانات دیده میشود.
5. ارشاد القلوب، 1/96
6. بحار الأنوار، 70/91
7. نهج الفصاحة، حدیث 1068
8. غرر الحکم، حدیث 4823
9. همان، حدیث 6778
10. بحار الأنوار، 51/263
11. سَعِیدِ بْنِ عِلَاقَةَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ قَالَ: قَطِیعَةُ الرَّحِمِ تُورِثُ الْفَقْر. (بحار الأنوار، 71/91)
12. وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُم ـ أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّه. (بخشی از آیات 22 و 23 از سوره محمّد)
13. روضة الواعظین و بصیرةالمتعظین، 2/424
14. بحار الأنوار، 70/256
15. عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ علیهالسلام: أَ مَا تَحْزَنُ أَ مَا تَهْتَمُّ أَ مَا تَأْلَمُ قُلْتُ بَلَی وَ اللَّهِ قَالَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ مِنْکَ فَاذْکُرِ الْمَوْتَ وَ وَحْدَتَکَ فِی قَبْرِکَ وَ سَیَلَانَ عَیْنَیْکَ عَلَی خَدَّیْکَ وَ تَقَطُّعَ أَوْصَالِکَ وَ أَکْلَ الدُّودِ مِنْ لَحْمِکَ وَ بَلَاکَ وَ انْقِطَاعَکَ عَنِ الدُّنْیَا فَإِنَّ ذَلِکَ یَحُثُّکَ عَلَی الْعَمَلِ وَ یَرْدَعُکَ عَنْ کَثِیرٍ مِنَ الْحِرْصِ عَلَی الدُّنْیَا؛ (الامالی صفحه 345) ابو بصیرگوید: امام صادق علیهالسلام به من فرمودند: آیا شده است که غمگین و مهموم و دردناک شوی! گفتم: به خدا چرا! فرمودند: هر وقت چنین شدی به یاد آور که میمیری و در گور تنها میمانی و چشمهایت بر دو گونهات روان میشوند و بندهایت از هم بریده شوند و کرمها بدنت را بخورند و پوسیده شوی و از دنیا دستت بریده شود. این است که تو را وادار به کارکند و از کثرت حرص بر دنیا باز دارد.
16. رجوع کنید به فصل یازدهم کتاب آداب المتعلمین: فیما یورث الحفظ و ما یورث النسیان.
17. الکافی، 2/57
18. بحار الأنوار، 63/149
19. همان، 73/87
20. همان، 73/323
21. خصال، 1/99
22. عیون أخبار الرضا علیهالسلام، 2/35
23. بحار الأنوار، 63/278
24. مکارم الاخلاق، صفحه 139
25. ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام)، 6/1275
26. طبّ النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم، صفحه 27
27. بحار الأنوار، 73/324
28. بحار الأنوار، 73/321-322
29. موارد 7 تا 17: و اعلم أنه قد ورد و اشتهر أیضا أن المشی بین المرأتین و کذا الاجتیاز بینهما و خیاطة الثوب علی البدن و التعمم قاعدا و البول فی الماء راکدا و البول فی الحمام و النوم علی الوجه منبطحا تورث الغم و الهم. (بحار الأنوار، 73/322)
30. بحار الأنوار، 73/321
31. من لا یحضره الفقیه، 2/615
32. بحار الأنوار، 73/274
33. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه 140
34. بحار الأنوار، 59/268
35. ارشاد القلوب، 1/182
36. بحار الأنوار، 73/323
37. همان، 10/99
38. عیون الحکم و المواعظ، صفحه 530
39. غرر الحکم حدیث 1081
40. بحار الأنوار، 67/68
41. مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، صفحه 58
42. بحار الأنوار، 10/125
1. قرآن کریم
2. ابن بابویه، محمد بن علی؛ (1413ق) من لا یحضره الفقیه، محقق: علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم.
3. ابن بابویه، محمد بن علی؛ (1406ق) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، انتشارات دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم.
4. ابن بابویه، محمد بن علی؛ (1362) الخصال، محقق: علی اکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اوّل.
5. ابن بابویه، محمد بن علی؛ (1378) عیون أخبار الرضا علیهالسلام، محقق: مهدی لاجوردی، تهران، انتشاراتِ نشر جهان، چاپ اول.
6. ابن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ق) معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول.
7. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد؛ (1410ق) غرر الحکم و درر الکلم، محقق: سید مهدی رجائی، قم، انتشارات دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم.
8. دیلمی، حسن بن محمد؛ (1412ق) إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، انتشارات الشریف الرضی، چاپ اول.
9. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ (1379) ترجمه و شرح نهج البلاغة، شارح و مترجم: فیض الاسلام اصفهانی، علی نقی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام، چاپ پنجم.
10. شهیدثانی، زین الدین بن علی؛ مُسکّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد، قم، انتشارات بصیرتی، چاپ اوّل.
11. طبرسی، حسن بن فضل؛ (1370) مکارم الأخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، چاپ چهارم.
12. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ (1403ق) بحار الأنوار، 111 جلد، بیروت، انتشارات دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم
13. فتال نیشابوری، محمد بن احمد؛ (1375) روضة الواعظین و بصیرةالمتعظین، قم، انتشارات رضی، چاپ اوّل.
14. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ (1407ق) الکافی، محقق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم.
15. لیثی واسطی، علی بن محمد؛ (1376) عیون الحکم و المواعظ، محقق: حسین حسنی بیرجندی، قم، انتشارات دار الحدیث، چاپ اوّل.
16. مستغفری، جعفر بن محمد؛ (1385) طبّ النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم، محقق: علی اکبر الهی خراسانی، نجف، انتشارات مکتبة الحیدریة، چاپ اول.
17. مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
18. ابی جعفر نصیرالدین الطوسی؛ (1377) آداب المتعلمین، تحقیق محمدرضا الحسینى، قم، انتشارت اسلامى. فصل یازدهم: فیما یورث الحفظ و ما یورث النسیان.
19. پاینده، ابو القاسم؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنیاى دانش، چاپ چهارم.
/ج